اعتراف
عزیز دل مامان بالاخره به روزهایی که آرزوشو داشتم رسیدم باور میکنی ... گاهی وقتا خودمو پشت تو پنهان میکنم وقتی کسی میگه چرا بهمون سر نمیزنی ... تنبلیمونو میزاریم پای تو وقتی کسی میگه چرا همش خسته ای ... خستگیمو میزارم به حساب شیطنت های تو وقتی کسی میگه چرا درستو ادامه نمیدی ... بی حوصلگی رو میزارم پای وظایف محول شده توسط تو وقتی کسی میگه چرا چشمات سیاه شده شده ... میزارم به حسابی بی خوابیهایی که از شیطنت تو میکشم اینها همه بهانه است ... من صد برابر اینها به تو بدهکارم ... ببخش مادرم که اینروزها از اسم و وجودت سوء استفاده میکنم ... سخت نیاز دارم به تکیه گاهی چون تو ... &nb...